آرامش مینا و مهدی

8, 9ماهگی

مامان جون از وقتی که 7ماهت تموم شد دیگه کم کم میتونی بشینی با کمک بالش و پتو دردت به جونم چند روز پیش تو اتاقت مشغول بازی بودی خواستم ازت عکس بگیرم به پشت افتادی اینقدر گریه کردی ولی وقتی میشینی خیلی دوست داری جیغ میزنی اگیییه و دستاتو بالا و پایین میکنی میزنی رو پات وای مامان جون یادم رفت اینو بنویسم از2هفته پیش شروع کردی پاتو میزاری دهنت مثل این ژیمیناست کار های حرفه ای امروز که 7ماه و 5روزت بود بردیمت مرکز بهداشت طبق هرماه قد و وزنتو چک کنه یکم نگرانمون کرد قدت 67بود گفت خوبه ولی وزن کم اضافه کرده بودی نگران شدیم جدیدا که غذا کمکی میخوری شیر خوردنت کم شده باید یه کاری کنم که شیر هم زیاد بخوری قربونت برم اینقدر شیرین شدی که حد و حساب ند...
18 ارديبهشت 1397

6ماهگی

همه کسم این مدت اینقدر مشغول ما بودم که نتونستم بیام اینجا از شیرین کاریهات بنویسم تا تونستم از کنار تو بودن لذذت بردم همه کسم دنیا زندگی اخه من چی بگم بهت که بدونی چقدر دوست دارم مامان جون 5ماهگی شروع کردم لعاب برنج میگرفتم میریختم تو شیشه شیر و هر روز میدادم میل میکردی بابایی از بهترین برنجی که تو بازار بود گرفت دستش درد نکنه شما هم اول ها خیلی دوست داشتی ولی کم کم دیدم میلی نداری فکر کنم واست یکنواخت شده بود دیگه جونم برات بگه موقع غذا خوردن از دست شما اروم و قرار نداشتیم مجبورمون میکردی از غذا سفره یه کمی خیلی کم له میکردم یا ابشو میدادم میخوردی تا تست نمیکردی خیالت راحت نمیشد یه چیزی دردت به جونم بابا واسه اینی که خدا خواست و جواب نم...
10 ارديبهشت 1397
1